خطاهای شناختی

مرکز مشاوره آمل خطاهای شناختی
 

باور گروهی از روانشناسان آن است که انسان تحت‌تاثیر سه فاکتور مهم می‌باشد:

افکار— احساس— رفتار

در ابتدا فکری به ذهن فرد می‌آید. این فکر احساسی را در او به‌وجود می‌آورد و فرد بر اساس احساس ایجاد شده در او رفتاری انجام می‌دهد. بنابراین هر رفتاری که از ما سر می‌زند ناشی از افکار ما می‌باشد. این نکته اهمیت داشتن افکار درست را بیشتر می‌کند. فکر درست احساس و در نتیجه رفتار درست را ایجاد می‌کند. کسی که احساس و رفتار نادرستی دارد افکار او نیز مسلما با واقعیت مناسبتی ندارد. ما به افکار نادرست خود که با دنیای واقعی تطابقی ندارد خطاهای شناختی می‌گوییم. در شرح خطاهای شناختی، ابتدا فردی را تصور کنید که از دوران کودکی، عینکی رنگی بر چشم داشته است و هیچ زمان دنیا را بدون عینک خود ندیده است. مسلماً او باور دارد که دنیا به رنگ عینک او می‌باشد، زیرا همه چیز را تنها پس از عبور از عینک رنگی خود مشاهده کرده است. انسان‌ها در طول دوران کودکی خود عینک‌هایی بر چشم می‌گذارند که پس از آن خود، دیگران و دنیا را تنها پس از عبور از آن می‌توانند ببیند. اگر رنگ عینک تیره باشد، همه چیز را تیره و تار می‌بینند. عینکی که فرد بر چشم دارد عبارت از قوانین و فرض‌هایی است که در کودکی به جهت مواجهه با دنیا فرا گرفته است. فرض‌هایی مانند: اگر موفق نباشی، تو را دوست نخواهند داشت- برای آنکه خوشحال و شاد باشی، باید با کسی در ارتباط باشی- دنیا مکان خطرناکی است- به هیچ کسی نباید اعتماد کرد- اگر کلاه سرت برود، نشانه احمق بودن تو است- اگر دیگران ترکت کنند، حتماً اشکالی در کار تو بوده است- مردها بی‌وفا هستند و … .  

زمانی‌که قوانین و فرضیات در فرد شکل گرفت، از آن پس…

فرد همواره تلاش می‌کند آن فرض‌ها و قوانین را هرچه بیشتر تایید و اثبات کند، زیرا انسان نمی‌تواند با دنیایی غیرقابل پیش‌بینی مواجه شود، او دنیایی بد ولی قابل پیش‌بینی را بر دنیایی خوب و غیرقابل پیش‌بینی ترجیح می‌دهد. قدرت پیش‌بینی وقایع و اتفاقات بد به‌فرد قدرت کنترل و مقابله می‌دهد. کودکی که در دوران کودکی تجربیات ناگوار سوءاستفاده روانی و جنسی داشته، باور و قانون «به کسی نمی‌توان اعتماد کرد» در او شکل می‌گیرد تا با توانایی پیش‌بینی وقایع بد آینده، از خود در برابر این حوادث محافظت کند. ولکن مشکل آن است که در بزرگسالی با وجود تغییر شرایط، باورهایش همچنان تغییر نمی‌کند. نه اطرافیان او همان افراد دوران کودکی هستند و نه او دیگر آن کودک ناتوان است، ولی با این وجود باورهایش همچنان باورهای دوران کودکی است که دیگر برای شرایط کنونی‌اش مناسب نمی‌باشند. باورها و قوانین شکل گرفته در فرد در برابر هرگونه تغییر مقاومت می‌کنند. حال اگر این فرد در بزرگسالی با افرادی مواجه شود که بسیار قابل اطمینان هستند، بر اساس فرض و باور خود نمی‌تواند به آنها اعتماد کند و با فکرهایی مانند: هنوز به من خیانت نکرده است، اینها همه برای جلب اطمینان من است- معلوم نیست هدفش از این محبت کردن‌ها چه می‌باشد، آخر چه کسی بی‌دلیل و بدون نفع شخصی محبت می‌کند- درست است که خیلی به من لطف کرده است ولی فلان کار را با من کرد و …، فرض اولیه خود را که عبارت است از «به کسی نمی‌توان اعتماد کرد» دست نخورده حفظ می‌کند. خطاهای شناختی  یا افکار غلط انداز، الگویی اغراق شده از افکاری هستند که بر مبنای واقعیت نمی باشند و نهایتا باعث می شود هر چیزی را منفی تر از آنچه که هست تصور کنید. به عبارت دیگر خطای شناختی، بدین معناست که ذهنتان شما را متقاعد می کند افکار منفی را دربارۀ خود و جهان پیرامونتان باور کنید درحالیکه ممکن است در واقعیت اینگونه نباشد. احساسات و رفتار ما به شدت تحت تاثیر افکارمان می باشند بنابراین وقتی این افکار منفی را به عنوان یک واقعیت می پذیریم خودمان و اقداماتی که صورت می دهیم در مسیری قرار می گیرند که بر اساس این فرضیات نادرست شکل گرفته است. هرکسی ممکن است گاهی دچار خطای شناختی شود. این پدیده، بخشی از تجربیات بشر به شمار می رود و عمدتا زمانی که افسرده و غمگین هستیم اتفاق می افتند ولی اگر ذهنتان مدام درگیر افکار منفی شود ممکن است سلامت روانتان را به خطر بیندازد. در صورتیکه قادر به تشخیص خطاهای شناختی باشید متوجه می شوید که چه زمانی ذهنتان شما را بازیچۀ این خطاها قرار می دهد؛ بنابراین می توانید چارچوب و مسیر فکری تان را تغییر دهید به گونه ای که آثار منفی کمتری بر احساسات و رفتارتان داشته باشید. خطاهای شناختی، زیرمجموعه‌های زیادی دارند که این زیرمجموعه‌ها و تقسیم بندی‌ها، گاهی مرزهای مشخص‌ هم ندارند و دارای هم پوشانی هستند. از میان انواع تقسیم بندی‌ها و اصطلاحات حوزه ی خطاهای شناختی دو اصطلاح رایج‌تر از بقیه هستند:
  • سوگیری های شناختی (Cognitive Biases)
  • تحریف های شناختی (Cognitive Distortions)
با وجود اینکه اختلاف نظرهای جدی در تعریف و تفکیک مفهوم سوگیری های شناختی و مفهوم تحریفهای شناختی وجود دارد، اما شاید تقسیم بندی زیر تا حدی راهگشا باشد:
  • سوگیری های شناختی عموماً میان همه‌ی ما انسان‌ها مشترک هستند و معمولاً درارزیابی روی می‌دهند.
  • تحریف‌های شناختیفردی‌تر هستند. به عبارتی شدت و ضعف آنها در انسان‌ها بسیار متفاوت است. معمولاً هم در ثبت و یادآوری رویدادها به وجود می‌آیند.
 

فهرست برخی از انواع خطاهای شناختی از نوع سوگیری:

 

فهرست برخی از انواع تحریف های شناختی:

  • فیلتر کردن
  • قطبی سازی یا تفکر همه یا هیچ  All or nothing
  • تعمیم افراطی  Over-generalization
  • نادیده گرفتن جنبه های مثبت Disqualifying Positives
  • نتیجه گیری شتابزده  Jumping to Conclusions
  • فاجعه سازی
  • شخصی سازی  Personalization
  • ذهن خوانی Mindreading
  • برخورد قضاوتی
  • مقصر دانستن دیگران
  • بایدها  Should Statements
  • استدلال احساسی
  • تفکر اشتباه دربارۀ تغییر
  • برچسب زدن خود یا دیگران Labeling
  • بزرگنمایی و کوچکنمایی     Magnification / Minimization
  ممکن است به این نتیجه برسید که برخی از خطاها را بیشتر از دیگران مرتکب می شوید یا یکی از آنها را در موقعیت خاصی بیشتر استفاده می کنید. این یک امری طبیعی است. خودآزمایی می تواند اولین قدم برای تغییر افکار منفی و برخی الگوهای فکری باشد.  

سوال :

حتی به فرض اینکه همه‌ی این خطاها را بشناسیم، آیا می‌توانیم همه‌ی آنها را از فرایند تصمیم گیری خود حذف کنیم؟ پاسخ به این سوال منفی است. ما معمولاً در بهترین حالت، می‌توانیم این خطاها را مهار کنیم.

در این سایت نگاه دقیق تری به برخی از خطاهای شناختی  رایج شده است که در بخش مقالات می توانید دنبال کنید.

   

مرکز مشاوره رهنمون آمل ، مشاور خوب ، روانشناس خوب ، بهترین مشاور ، بهترین روانشناس مازندران آمل ساری نور محمودآباد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *