فرزندپروری چیست ؟
فرزندپروری مجموعه ای از دانش و مهارت های تربيت كودكان به روشی سازنده و غير مخرب است ، راهی برای اين كه توانايی ها و مهارت های آنان را رشد دهيم و مشكلات رفتاری شان را اداره كنيم . بنابراين هدف اصلی از تربيت كودكان ، بار آوردن افرادی مستقل ، توانمند ، مسئول و با اعتماد به نفس است كه از رشد اخلاقی و اجتماعی مناسب برخوردار باشند . برای رسیدن به این اهداف ، لازم است والدین رویکردی مثبت در فرزندپروری داشته و اصول مهم آن را رعایت کنید .
فرزندپروری خوب ، هنر و مهارت تربیت فرزندان به بهترین وجه ممکن و از طریق تامین نیازهای عاطفی و جسمی آن ها از دوران کودکی تا بزرگسالی است . آگاهی از مهارت های فرزندپروری تنها مختص به والدین نیست بلکه می تواند برای افرادی دیگر نظیر سرپرستان حقوقی ، پدر بزرگ و مادربزرگ و همچنین برای خواهر و برادر بزرگ تر نیز مفید باشد .
فرزند پروری به معنای فراهم کردن صمیمیت و عاطفه برای کودکان توسط والدین در فضایی پایدار و بدون محدودیت در خانه است . فرزند پروری خوب بسیار مهم تر از آموزش هایی است که کودکان در مدرسه می بینند و در سلامت روان فرزندان بسیار موثرتر از درس های مدرسه است . کودکانی که توسط والدین حمایت گر پرورش یافته اند در تمام جنبه ها از جمله در کار ، در مدرسه و در پیشرفت کلی زندگی بسیار موفق عمل می کنند .
بهترین روش فرزندپروری چیست؟
روان شناسان خاطر نشان می کنند که سبک های متفاوتی برای فرزندپروری وجود دارد. آن ها عقیده دارند که سبک های فرزندپروری را می توان بر حسب دو عامل محبت و کنترل پدر و مادر، به چهار دسته تقسیم کرد.
۱) نوع A مستبد (کنترل زیاد، محبت کم)
برخی از والدین عقیده دارند که سخت گیری نسبت به فرزندان، بهترین شیوه تربیتی و ضامن موفقیت آن ها در آینده است. در این راستا، برخی از والدین سخت گیری را از اندازه می گذرانند.آن ها فراموش می کنند که هر کودکی به طور طبیعی تمایل به آزادی و استقلال عمل دارد. سخت گیری بیش از حد، روح آزادی را در کودک از بین می برد و این ایده غلط را در او به وجود می آورد که آزاد و مستقل بودن، نامطلوب است. در دنیای پر رقابت امروز، کودک باید دارای اعتماد به نفس باشد. و این نیز تنها از طریق پشتیبانی والدین به دست می آید.
در شرایطی که پدر و مادر تنها سخت گیری و کنترل و نه عشق و محبت را به کار گیرند، فرزندان شخصیت فردی خود را از دست می دهند و در تصمیم گیری های مناسب در زندگیشان ناکام می مانند زیرا همیشه این پدر و مادر بوده اند که تصمیمات لازم را برای آن ها گرفته اند.
روان شناسان به این پدیده، فرزندپروری قدرت طلبانه می گویند. کودکانی که دارای والدین قدرت طلب باشند، استقلال لازم را به دست نمی آورند و در شرایطی که نیازمند تصمیم گیری باشند، دچار اضطراب می گردند. آن ها تمایل پیدا می کنند که در تمام فعالیت ها نقش دوم را بازی کنند.این کودکان در بزرگسالی نمی توانند نقش رهبری را بر عهده بگیرند. همیشه این احتمال وجود دارد که آن ها در کلیه زمینه ها احساس زیردستی نسبت به دیگران داشته باشند. در واقع، این کودکان هرگز نخواهند توانست به اهداف مورد نظر خود در زندگی دست یابند.
۲) نوع B آسانگیر (کنترل کم، محبت زیاد)
این نوع دیگری از فرزندپروری است که در آن، والدین عشق و محبت بیش از اندازه، بدون اعمال کنترل های لازم را ابراز می دارند. این گونه پدر و مادرها، تحت تأثیر این کج فهمی و سوء برداشت که «روان شناسان با تنبیه مخالفند»، از به کار بردن هر نوع تنبیهی اجتناب می کنند. در واقع، کودکان بر حسب رفتار و اعمالشان، به تنبیه متناسب نیاز دارند.تشویق و تنبیه تنها شیوه ای است که باعث می شود کودک بین آنچه درست و آنچه نادرست است فرق قائل شود. از طریق تشویق و تنبیه والدین است که ارزش های فرهنگی فرا گرفته می شوند. اگر شرایط ایجاد کند کودک به تنبیه نیاز دارد. اشتباه عمومی این است که از یک طرف، بسیاری از والدین در تنبیه کردن رفتارهای ناسازگار و ناهمخوان نشان می دهند.کودکی در یک موقعیت برای کاری که کرده است توبیخ می شود و در موقعیت دیگر، انجام همان کار یا نادیده انگاشته می شود و یا حتی مورد تشویق قرار می گیرد. این کار، کودک را گیج می کند و مورد مخالفت روان شناسان قرار دارد. از طرف دیگر، برخی از والدین، حتی در شرایطی که کودک باید تنبیه گردد، از این کار سرباز می زنند و یا با او مخالفت نمی کنند.
روش صحیح و متعادل، پذیرش فرزند و محبت به او، و در عین حال تنبیه او به خاطر برخی کارهاست. این رفتار به کودک این حس را القاء می کند که والدین دوستش دارند امّا برخی رفتارها و اعمال او را تائید نمی کنند. در شرایط نوع B ، کودک احتمالاً لوس بار می آید و الگوهای رفتاری ضداجتماعی و مجرمانه از خود نشان می دهد.
۳) نوع C بی تفاوت (کنترل کم، محبت کم)
کودک نمی تواند در خلاء عاطفی رشد یابد. اگر والدین هیچگونه عشق و محبتی نشان ندهند، زندگی برای کودک بی ارزش و بی ثمر می شود. کودکان به طور طبیعی بیشتر هیجانی و احساسی هستند تا عقلانی و منطقی. رشد صحیح شخصیت از ترکیب هماهنگ این دو صورت می گیرد.هنر این ترکیب، تنها در صورتی که والدین بتوانند محبت و کنترل را به نسبت صحیح به فرزندشان نشان دهند، به دست می آید. هنگامی که والدین رفتار فرزند را کنترل کنند، او درک می کند که کنترل کردن برای یک زندگی اجتماعی آرام، کاملاً ضرورت دارد.
به همین ترتیب، فرزندان نیاز به محبت دارند. هنگامی که فرزند احساس خطر می کند، آغوش مادر به او اطمینان و آرامش می بخشد. تماس بدنی بین مادر و کودک، مطمئناً نخستین شاخص عشق و محبت نزد فرزند است.همچنان که کودک بزرگ تر می شود، کلمات اطمینان بخش مادر، جای آغوش او را می گیرد. نیازی به ذکر این نکته نیست که بیان عشق و محبت، ضرورت قطعی برای رشد سالم فرزند دارد و در غیاب آن، شخصیت کودک دچار اختلال خواهد شد.کودکانی که دچار فقر و محرومیت هیجانی و عاطفی باشند نمی توانند شریک خوبی در زندگی زناشوئی باشند زیرا پیوند موفق بین زندگی دو فرد از طریق عشق برقرار می گردد.بنابراین، هیجانات باید به شیوه قابل قبولی تنظیم و کنترل گردند. کنترل والدین، راهنمایی لازم برای بیان احساسات و هیجانات را در اختیار فرزندان قرار می دهد.همچنین ساختار لازم که احساسات در چهارچوب آن بروز داده شوند را در اختیار می گذارد. فرزندپروری بدون کنترل و محبت، مطلوب نیست. به این دلیل است که روان شناسان این نوع فرزندپروری را «غافل و بی مبالات» می نامند.
۴) نوع D با اقتدار (کنترل زیاد، محبت زیاد)
از آنچه تا کنون گفته شد کاملاً روشن است که بهترین شیوه فرزندپروری آن است که همراه با کنترل مناسب و محبت کافی باشد. والدین باید بین کودک به عنوان یک انسان از یک سو و رفتارهای کودکانه او از سوی دیگر، تفاوت قائل شوند.
والدین نوع D این فرق را بین کودک و اعمالش قایل می شوند. آن ها کودک را به خاطر رفتارهای پسندیده اش تشویق و به خاطر اعمال ناپسندش تنبیه می کنند.این والدین رفتار سازگار و همخوانی در ارتباط با فرزندانشان دارند. آن ها فرزندشان را با تنبیه به خاطر رفتاری در یک روز و تشویق به خاطر همان رفتار در روز دیگر، گیج نمی کنند. کودکان نیز همانند همه ما، رفتارهای سازگار را بسیار آسان تر از رفتارهای نامتعادل درک می کنند.مهم ترین نکته در اینجا این است که هنگامی که کودک برای رفتارش تنبیه شد درک می کند که پدر و مادرش هنوز به او به عنوان یک فرد عشق می ورزند.نقطه مقابل این، هنگامی است که والدین به طور کلی فرزند را طرد کنند. هنگامی که فرزند حس کند که والدین او را به طور کامل از خود رانده اند، احساس تنهایی و درماندگی خواهد کرد.این امر می تواند باعث کاهش اعتماد به نفس کودک گردد و به افسردگی، پرخاشگری، قطع عضو و حتی خودکشی او بیانجامد. روان شناسان، فرزندپروری نوع D را «موثق» می نامند.
ویژگی های والدین هر4مدل:
مستبد:داشتن انتظار زیاد برای اطاعت و انقیاد، برخوردهای تنبیه کننده، نداشتن ارتباط کلامی و دوطرفه با فرزند، تشویق نکردن استقلال فرزند، توقع فرمان برداری بدون سؤال و بدون قید و شرط!
نتیجه: فرزندان اینگونه والدین، وابسته، منفعل، با سازگاری کم، اطمینان ضعیف به خود و بدون برخورداری از کنجکاوی های مثبت ذهنی و علمی بار می آیند.
آسانگیر:دادن آزادی زیاد، پذیرش بیقید و شرط فرزند، نداشتن هنجارها و ارزشهای معین، فقدان جهت دهی و شکل دهی رفتار فرزند و تنها حمایت کننده بودن.
نتیجه: فرزند؛ ناپخته و بدون احساس مسئولیت بار می آید، همرنگ جماعت میشود، قدرت مدیریت و رهبری پیدا نمیکند و…
بی تفاوت:غافل بودن از وضعیت فرزند، وقت نگذاشتن، متوجه خود بودن و هرچیز را برای خود خواستن!
نتیجه: تکانشی بارآمدن فرزند، بروز رفتارهای بزهکارانه، انحراف اخلاقی، اعتیاد به مواد مخدر، الکل و…
با اقتدار:گرم، قاطع، داشتن هنجارها و ارزشهای مشخص، انتظارات و توقعات متناسب با توانایی ها و نیازهای تحولی کودک، بها دادن به استقلال فرزند، انجام بحث های منطقی و روشن، توجیه منطقی مسائل و سپردن مسئولیت نهایی به فرزند.
نتیجه: فرزند؛ باکفایت، مسئول، مطمئن به خود، سازگار، خلاق و مشتاق فراگیری بارآمده و در تحصیل و مهارتهای اجتماعی مطلوب به موفقیت میرسد.
همچنین ثابت شده است که فرزندان والدین بااقتدار (به خصوص پدر)، از نظر روانی و اخلاقی سالم و از نظر تحصیلی و اجتماعی موفق بار می آیند، زیرا والدین و فرزندان با هم گفتوگوهای سازنده، صمیمانه و دوطرفه دارند. این بده بستان های کلامی، به رشد ذهنی فرزند کمک کرده و اساس محکمی را برای کفایت درونی و اجتماعی او پیریزی میکند.مباحث جدی و صمیمانه خانوادگی که در آنها قواعد ارزشی و انتظارات، آموزش داده شده به تصمیمهای مشخص میرسد. این امر به فرزند کمک میکند تا روابط اجتماعی را بهتر درک کند و نقش خود را به خوبی بشناسد و به سطح مطلوبی از قضاوت اخلاقی برسد.چون روابط صمیمانه همراه با احترام و پذیرش منطقی میان پدر و پسر و مادر و دختر برقرار میشود، همانندسازی با والد همجنس به خوبی صورت میپذیرد؛ چرا که یکی از عناصر مهم همانندسازی که نقش زیادی در کسب هویت جنسی وموفقیت در ازدواج دارد، ارتباط گرم و احترامآمیز با والد همجنس است.وقتی پدر و مادر با برخوردهای سازنده خود، فرزندان را جهت دهی نموده و شکل دادند، فرزندان مسئول، ساخته شده و موفق، منبع ارزشمندی برای تقویت اعتماد به نفس و رفتارها و روشهای تربیتی والدین میشوند و نتیجه آن بار دیگر به سیستم خانواده باز خواهد گشت.
اصول فرزندپروری
به عنوان والدین ، لازم است بدانید که شما مسئول سلامتی و رشد کلی فرزند خود هستید . به این ترتیب توصیه می شود که اصول فرزندپروری خوب و مسئولانه را اتخاذ کرده و از بهزیستی فرزندانتان مراقبت کنید . این اصول شامل موارد زیر هستند :
فراهم کردن محیط مناسب
بايد محيطی امن و خوشايند را برای رشد و شكوفايی كودک فراهم كنيم ، مكانی دور از خطر و همراه با رسيدگی و نظارت ما ، اين يعنی هر لحظه بدانيم او كجاست ، چه مي كند ، و در كنار كيست. در عين حال لازم است محیطی فراهم کنیم که برای كودک جالب و آموزنده باشد و همچنین پاسخگوی نیازهای کودک باشد . برای مثال وقتی كه فرزندمان سئوال می پرسد ، كمک می خواهد ، توجه می طلبد يا نياز به نصيحت و توصيه دارد بتوانیم نیازهای او را براورده کنیم .
برقراری نظم قاطع
برای بزرگ كردن كودكان ، ما به یک نظام انضباطی نياز داريم تا به فرزندانمان بياموزيم مسئوليت رفتارهای خود و پيامد آنها را بپذيرند ، به نيازها و عقايد ديگران توجه داشته باشند و ياد بگيرند رفتارها و هيجان های خودشان را كنترل كنند . اگر رفتار و واكنش های ما قابل پيش بينی و با ثبات باشد کودکان بهتر می توانند با انتظارات و محدودیت های ما کنار بیایند و تکلیف خود را نیز بهتر می دانند . نظم قاطع یعنی وقتی کودک رفتار نادرستی انجام می دهد یا بی نظم است مصمم و با ثبات عمل کنیم ، به سرعت در برابر رفتارش پاسخ بدهیم و به او بیاموزیم درست رفتار کند .
داشتن انتظار مناسب از کودک و از دیگران
موفقيت روش های تربيتی به چگونگی و ميزان انتظارات ما از عملكرد كودک و همچنين انتظار از خودمان به عنوان يک والد بستگي دارد . اگر انتظار ما از فرزندمان غير واقع بينانه يا زيادتر از توان او باشد او رادر معرض آسيب و آزار قرار می دهیم و اگر انتظار کمی داشته باشيم در واقع از او غفلت می كنيم . اگر از خودمان توقع كامل و بی نقص بودن داشته باشيم به سرعت خسته و نا اميد می شويم و احساس بی كفايتی و ناكامی به ما اجازه نمی دهد مهارت های درست فرزندپروری را به كار ببريم .
اجتناب از انضباط خشن
هنگامی که کودکان در یک محیط خشن بزرگ می شوند که خصوصیت عمده آن خشونت و پرخاشگری است آن ها این تمایل را پیدا می کنند که خشونت را به عنوان روشی برای زندگی بپذیرند . این امر به نوبه خود باعث می شود کودکان قلدری کرده و نسبت به همسالان خود پرخاشگری نشان دهند . به جای خشونت ، لازم است والدین ، از دیگر روش های معقول و کارآمد مثل محرومیت زمانمند و تقویت منفی استفاده کنند .
احترام به کودک
در هر رابطه و توافقی ، نیاز به احترام متقابل وجود دارد . به همین ترتیب ، اگر بخواهید رابطه ای صمیمانه با فرزندتان داشته باشید لازم است یاد بگیرید به همان اندازه ای که به او یاد می دهید به شما احترام بگذارد ، برای او احترام قائل شوید . ذکر این نکته حائز اهمیت است که احترام به فرزندان نشانه ضعف نیست بلکه نشان می دهد چقدر به سلامت و بهزیستی فرزندان اهمیت می دهید .
از صحبت کردن خشن با فرزندتان ، بی احترامی به او جلوی دوستانش ، ناعادلانه رفتار کردن و گوش نکردن به نظرهایش خودداری کنید . نوع ارتباطی که با فرزندتان ایجاد می کنید پایه و اساس روابط او با افراد دیگر و دوستانش را شکل می دهد .
آموزش دادن
والد بودن فراتر از فراهم کردن غذا و سرپناه برای کودک است . ضروری است که والدین ، مسئولیت آموزش درست و غلط به فرزندانشان را به عهده بگیرند . به عنوان مثال ، لازم است وقتی که کودک با شرایطی مثل قلدری در مدرسه ، افسردگی و مشکل در دوستیابی مواجه شده است ، والدین به او کمک کرده و او را راهنمایی کنند . اطمینان حاصل کنید که فرزندتان به خصوص در روزهای مدرسه خواب و استراحت کافی دارد زیرا در این صورت آرامش بیشتری داشته و می تواند بهتر تمرکز کند و یاد بگیرد .
آگاهی از زندگی فرزند
تربیت خوب کودک مستلزم این است که کاملاً درگیر زندگی فرزندتان باشید . لازم است از تمام وقایع مهم زندگی کودک خود آگاه بوده و برای مثال بدانید که دوستان کودک چه کسانی هستند و همچنین درس هایش چگونه پیش می رود . مشارکت در زندگی کودک ، نظارت بر پیشرفت او را برای شما آسان تر می کند . برای اینکه در کنار کودک خود باشید لازم است تا حدودی وقت خود را فدا کرده و اولویت های زندگیتان را دوباره تنظیم کنید . این مسئله هم در سلامت جسمی و هم در سلامت روان فرزندتان موثر است .
جمع بندی
نکته نهایی در رسیدن به یک فرزندپروری مناسب رسیدگی به سلامت و نیازهای خودتان است . والدین باید به نیازها و سلامت جسمی و روانی خود نیز توجه داشته باشند . مدیریت رفتارهای کودکان فرآیندی طولانی بوده که به صبر ، تحمل ، خوش خلقی ، اشتیاق و خلاقیت نیاز دارد و این ها زمانی ممکن می شود که والدین به خودشان رسیدگی کرده و به نیازهای خود توجه کنند .
از سوی دیگر ، کودکانی که رابطه مثبتی با والدین خود ندراند ، در مراحل بعدی زندگی نسبت به حوادث و اتفاقات زندگی به شدت آسیب پذیر بوده و تاب آوری پایینی خواهند داشت . برای مثال تغییرات زندگی مثل طلاق و ازدواج مجدد والدین تاثیرات به مراتب منفی تری بر این کودکان خواهد گذاشت . اگر کودکان توانایی مواجهه با چالش های زندگی را نداشته باشند احتمال ابتلای آن ها به مشکلات عاطفی در بزرگسالی بیشتر می شود.
منبع : آموزش مهارت های فرزندپروری برای کودکان 12-2 سال ؛ دکتر زهرا شهریور و دکتر فریبا عربگل
در حال حاضر در دنیای امروزی رایج شده که تک تک اعضای خانواده جدا از جنسیتشان در امور خانه همکاری کرده و دخیل هستند، بنابراین برای تربیت فرزندان لازم است که از سن کودکی کارهای منزل و مسئولیت پذیری را به آن ها آموخت.
برای این آموزش لازم است که خود والدین یعنی پدر و مادر و حتی خواهر برادر بزرگتر الگوی مناسبی برای فرزند باشند. این روش یادگیری مشاهده ای بوده که از راه های بسیار مناسبی برای آموزش و یادگیری مسئولیت پذیری در کودکان است.