پرسشنامه طرحواره

  • ۱۵ مرداد, ۱۴۰۲
  • مدیر
  • دیدگاه: 1
1.کسی را نداشته¬ام که از من مواظبت کند، در زندگی با من سهیم باشد یا عمیقا ً نگران اتّفاقاتی که برایم می¬افتد باشد.
2.به افراد نزدیکم خیلی وابسته ام، چون می ترسم مرا ترک کنند.
3.احساس می کنم دیگران از من سوء استفاده می کنند.
4.فکر می کنم با محیطم تناسب ندارم.
5.هر کسی که من از او خوشم بیاید به محض اینکه متوجّه نقایص و کمبود های من شود، دیگر نمی تواند مرا دوست داشته باشد.
6.تقریبا ً هیچ کاری را نمی توانم به خوبی دیگران انجام دهم.
7.احساس می کنم قادر نیستم به تنهایی از پس کارهای زندگی روزمره ام برآیم.
8.نمی توانم از این احساس خلاص شوم که اتّفاق بدی می خواهد بیفتد.
9.قادر نیستم مثل هم سن و سال هایم از پدر و مادرم مستقل شوم.
10.فکر می کنم اگر آنچه را که می خواهم انجام دهم دچار دردسر می شوم.
11.مراقبت از نزدیکانم سرانجام بر دوش من می افتد.
12.از اینکه احساسات مثبتم ( مثل محبت و توجّه ) را به دیگران نشان دهم، خیلی خجالت می کشم.
13.باید در بیشتر کارها بهترین باشم، نفر دوم بودن را نمی توانم بپذیرم.
14.وقتی از کسی چیزی می خواهم پذیرش جواب “نه” برایم بسیار دشوار است.
15.نمی توانم خودم را مقید کنم که کارهای تکراری و کسل کننده را انجام دهم.
16.ثروتمند بودن و ارتباط با افراد مهم به من احساس ارزشمندی می دهد.
17.احساس می کنم حتی زمانی هم که کارها به خوبی پیش می رود، یک روند موقتی است.
18.اگر اشتباه کنم سزاوار مجازاتم.
19.کسی را نداشته ام که به من صمیمیت، توجّه و محبت نشان دهد.
20.آنقدر به دیگران نیازمندم که نگران از دست دادن آنها هستم.
21.احساس می کنم باید در حضور دیگران از خودم محافظت کنم و گرنه عمدا ً به من صدمه می زنند.
22.من اساساً با دیگران تفاوت هایی دارم.
23.اگر کسی واقعاً مرا بشناسد، مایل نیست با من ارتباط نزدیکی بر قرار کند.
24.برای رسیدن به اهدافم بی کفایت هستم.
25.فکر می کنم برای انجام کارهای روزمره ام به دیگران وابسته هستم.
26.احساس می کنم هر لحظه ممکن است یک مصیبت (طبیعی، حقوقی و یا پزشکی) برایم اتّفاق بیفتد
27.من و پدر و مادرم تمایل داریم بیش از حد در زندگی و مشکلات یکدیگر درگیر شویم.
28.احساس می کنم چاره ای ندارم جز اینکه به خواسته های دیگران تن بدهم، وگرنه یا درصدد تلافی بر می آیند یا عصبانی می شوند یا مرا طرد می کنند.
29.آدم خوبی هستم چون بیش از آنکه به فکر خودم باشم به دیگران فکر می کنم.
30.برایم شرم آور است که احساساتم را نزد دیگران بروز دهم.
31.سعی می کنم کارم را به بهترین نحو انجام دهم، اینکه کاری «تا حدودی خوب باشد» راضی ام نمی کند.
32.من آدم خاصی هستم و مجبور نیستم محدودیّت هایی را که سر راه مردم قرار داد بپذیرم.
33.اگر به هدفم نرسم زود مایوس می شوم و دست از کار می کشم.
34.اگر دیگران به موفقیت هایم توجّه کنند این موفقیت ها بیش از هر چیز برایم با ارزش می شود.
35.اگر رویداد خوبی پیش آید، نگران می شوم که به دنبال آن حادثه بدی اتّفاق بیفتد.
36.اگر سخت تلاش نکنم باید منتظر ضرر و باخت باشم.
37.من این احساس را نداشته ام که برای کسی فرد خاصی هستم.
38.نگرانم افرادی که به آنها احساس نزدیکی می کنم مرا ترک کنند.
39.دیر یا زود کسی به من خیانت می کند.
40.به کسی یا چیزی تعلق خاطر ندارم و احساس تنهایی می کنم.
41.لیاقت عشق، توجّه و احترام دیگران را ندارم.
42.بیشتر مردم در حوزه های کار و موفقیت از من تواناترند.
43.نمی توانم عاقلانه فکر کنم.
44.نگرانم که از جانب دیگران مورد حمله فیزیکی قرار بگیرم.
45.اگر من و والدینم مسائل خصوصی خودمان را از یکدیگر پنهان کنیم، احساس گناه یا خیانت می کنیم.
46.معمولاً در روابطم با دیگران به آنها اجازه می دهم بر من مسلط شوند.
47.آنقدر به خاطر کارهای افرادی که از آنها مراقبت می کنم سرم شلوغ است که زمان کمی برای خودم باقی می ماند.
48.برایم بسیار دشوار است که مستقل از دیگران باشم.
49.من باید به تمام مسئولیت هایم عمل کنم.
50.از اینکه مرا محدود کنند یا نگذارند آنچه می خواهم انجام دهم متنفرم.
51.برایم بسیار دشوار است که کارهای لذّت بخش و لذّت های آنی را رها کنم تا برای هدف های دراز مدت تلاش کنم.
52.اگر دیگران توجّه زیادی به من نکنند، احساس بی ارزشی می کنم.
53.دقت و احتیاط زیاد فایده ای ندارد، چون تقریباً همیشه مشکلی به وجود می آید.
54.اگر کاری را درست انجام ندهم باید از عواقب آن رنج ببرم.
55.کسی را نداشته ام که واقعاً به درد دل من گوش دهد، مرا بفهمد، یا نیازها و احساسات مرا به درستی درک کند.
56.وقتی کسی که برایم مهم است از من دوری می کند، احساس نا امیدی می کنم.
57.به انگیزه های دیگران کاملاً سوء ظن دارم.
58.احساس می کنم که از دیگران بریده ام و با آنها غریبه شده ام.
59.احساس می کنم دوست داشتنی نیستم.
60.به اندازه اکثر مردم در کارهایم با استعداد نیستم.
61.به قضاوت هایم در موقعیّت های روزمره اعتماد ندارم.
62.نگرانم همه سرمایه ام را از دست بدهم و خیلی فقیر شوم.
63.اغلب احساس می کنم والدینم به من وابسته اند، من یک زندگی مستقل ندارم.
64.همیشه به دیگران اجازه داده ام برای من تصمیم بگیرند در نتیجه واقعاً نمی دانم خودم چه می خواهم.
65.همیشه به دیگران اجازه داده ام برای من تصمیم بگیرند در نتیجه واقعاً نمی دانم خودم چه می خواهم.
66.همیشه سنگ صبور مشکلات دیگران بوده ام.
67.آنقدر خودم را کنترل می کنم که مردم فکر می کنند آدم بی احساسی هستم.
68.احساس می کنم برای پیشرفت و انجام کارهای خود همواره تحت فشار هستم.
69.احساس می کنم قانون ها و سنت های مرسومی را که دیگران تابع آن هستند نباید دنبال کنم.
70.نمی توانم خود را مجبور کنم کارهایی را که برایم خوشایند نیستند انجام دهم، حتی وقتی که می دانم به نفع خودم است.
71.اگر در یک جمع صحبت کنم یا در یک موقعیّت اجتماعی معرفی شوم، برایم مهم است که تأیید و تحسین شوم.
72.فرقی ندارد که چرا اشتباه کردم ، در صورت اشتباه باید بهایش را بپردازم.
73.وقتی در انجام کاری مردد بوده ام، شخص آگاه و توانمندی نبوده که به من توصیه و راهنمایی کند.
74.بعضی اوقات آنقدر نگرانم دیگران مرا ترک کنند که باعث می شود آنها را از خودم برانم.
75.معمولاً مراقب انگیزه های پنهان مردم هستم.
76.همیشه احساس می کنم خارج از گروه ها هستم.
77.در بسیاری جنبه ها آنقدر ناپذیرفتنی هستم که نمی توانم خودم را آن طوری که هستم نشان دهم، یا اجازه دهم دیگران مرا به خوبی بشناسند.
78.در کار یا تحصیل به اندازه بقیه با هوش نیستم.
79.در مورد توانایی خود برای حل مشکلات روزمره احساس کفایت ندارم.
80.نگرانم دچار یک بیماری جدی باشم، حتی وقتی دلایل پزشکی کافی وجود ندارد.
81.اغلب احساس می کنم هویت جداگانه ای از پدر و مادر یا همسرم ندارم.
82.خیلی برایم مشکل است از دیگران بخواهم حقوقم را رعایت کنند و احساساتم را درک کنند.
83.نظر دیگران این است که من خیلی برای بقیه کار می کنم امّا زمان کافی به خودم اختصاص نمی¬دهم.
84.از نظر دیگران من فردی عصبی و ناراحت هستم.
85.وقتی اشتباهی انجام می دهم نمی توانم به راحتی از آن بگذرم و خودم را ببخشم.
86.احساس می کنم کاری که من مجبورم انجام دهم ارزشمند تر از کارهای دیگران است.
87.به ندرت توانسته ام به تصمیمات خودم پایبند باشم.
88.وقتی زیاد تعریف و تحسین می شوم، احساس می کنم فرد ارزشمندی هستم.
89.نگرانم که یک تصمیم اشتباه به یک فاجعه منتهی شود.
90.من آدم بدی هستم و سزاوار مجازاتم.

1 دیدگاه

  • مدیر, 22 مرداد, 1402 @ 10:40 ب.ظ پاسخ

    عالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *